اتفاق اتفاقی


SS501 story

داستان هایی از دنیای دابل اسی ها

قسمت پانزدهم

همه تعجب کرده بودن و خیلی هم عصبانی بودند هیونگ با نگاهی غضبناک رو به نفس کرد و گفت:ببخشید خانوم فضایی میخوام یه سوال تست هوش فنی ازتون بپرسم ولی خواهش میکنم خیلی به خودت فشار نیار چون ممکنه به مغزت اسیب برسه شما کلا چیکار بلدین ؟؟؟نفس دهنشو کج کرد و گفت :خودت چی ؟به نظرت خیلی باهوشی؟؟؟هیونگ :هرچی باشم به ضایعی تو نیستم !!!!نفس اعصابش خورد شد و وسایل رو برداشت و رفت تو اتاق حدود نیم ساعت نفس توی اتاق بود بعد از نیم ساعت نفس از اتاق اومد بیرون همه اعضا انتظار یه دختر ارایش کرده زیبا را داشتن اما با دیدن نفس همشون دهناشون وا موند همه کپ کرده بودن قیافه نفس تو اون لحظه واقعا دیدنی بود زیر چشماش خیلی سیاه بود دورلباش هم قرمز و  صورتش هم مثل این بود که سرش رو تو کیسه ی اردی کرده باشه جونگی با دیدن نفس با دهن باز رو به هیونگ کرد و گفت :فک کنم این اولین بار و اخرین بار طول عمرم باشه که باهات موافقم ولی احساس میکنم حرفت در مورد فضایی بودن این دختره درست باشه . هیونگ:دیدین راست میگفتم این از فضا اومده فقط و فقط به خاطر نابود کردن گروه ما!!!هیون یکی زد توسر هیونگ و گفت:خاکتوسرت خودت کم نبودی جونگمین هم دیوونه کردی یه نفر به زنجیری های گروهمون اضافه شد . هیونگ:حالا هی تو به من گیربده!!اگه یه روز به من گیر ندی میمیری؟؟؟یه دفعه یونگی بلند شد و بالشت رو زد و توسر هیونگ و گفت:از اولش هم کار خودم بودو رفت دست نفسو گرفت و کشید همه متعجب بودند نفس هم هی میخواست دستشو ازدست یونگ سنگ بیرون بیاره اما موفق نمیشد!!!!یونگی نفسو برد توالت و شیر اب را با فشار گرفت روبه روی صورت نفس و محکم نفس رو گرفت . نفس هی دست و پا میزد اما زورش به یونگی نمیرسید نفس:وای یکی منو از دست این زنجیره ای نجات بده. اگه گیرت بیارم خونت حلاله پسره ی دیوونه!!!یونگی یا کمال ارامش نیشخندی زد و گفت:کی به کی میگه دیوونه؟؟؟؟یونگی بعد از این که صورت نفس کاملا تمیز شد شیر اب رو بست نفس کامل خیس شده بود. بعد یونگی نفسو برد بیرون و و یه حوله پرت کرد طرفش و گفت :خودتو خشک کن. نفس خودشو خشک کرد یونگ سنگ دست نفس رو گرفت و نشوندش روی مبل و رفت تمام لوازم اریشی که نفس خریده بود را اورد نفس نگاهی به لوازم ارایشی کرد و وقتی قصد یونگی را فهمید بلند شد تا فرار کنه ولی یونگی دستشو گذاشت رو شونه اش و نفس هم که صورت ترسناک یونگی را دید و حشت کرد و نشست گروه هم خیلی تعجب کرده بودن تاحالا یونگی را اینقدر جدی ندیده بودن یونگی خیلی جدی به نفس گفت:می شینی سرجات یا کاری کنم دیگه نتونی بلند شی؟؟؟نفس:اهای هرچی بهت هیچی نمیگم پررو تر شدی .....تا خواست حرفشو ادامه بده یونگی حرفشو قطع کرد و گفت مطمعنی از حرفات پشیمون نمیشی؟؟نفس:معلومه که نه مثلا چیکار میخوای بکنی؟؟؟؟یونگی با شنیدن این حرف نیشخندی زد به چشمای نفس خیره شد وصورتشو اورد جلوی صورت نفس هیونگ با دیدن این صحنه عصبانی از جاش بلند شد و اومد جلو .یونگی صورتشو اورد جلوی صورت نفس طوری که میخواست ببوستش!!!!نفس هم که منظور یونگی را تازه فهمیده بود ترسید و دستشو گرفت جلوی صورت یونگی و سرشو برد عقب و گفت:باشه باشه غلط کردم هر کاری میخوای بکن خواهش میکنم اینکارا نکن !!!از اون طرف هیونگ بادیدن این صحنه میخواست بیاد و جلوی یونگی را بگیره اومد جلو و یونگی را هل داد اما دست و پاش را گم کرد و پاش پیچ خورد  و افتاد تو بغل نفس همه چشماشون گرد شده بود نفس محکم پاشو زد تو پای هیونگ !!!هیونگ  افتاد رو زمین واز درد به خودش میپیچید نفس خیلی عصانی بود و وقتی هیونگ رو تو اون وضع دید اصلا براش مهم نبود یه لگد دیکه هم بهش زد هیونگ داد زد:اهای یادت رفته من الان داشتم تورا نجات میدادم ؟؟نفس:برام مهم نیست داری کمک میکنی یا نه درست و مثل ادم کمک کن.یونگی اعصابش خورد شد و دست نفس رو کشیدو نشوندش رو مبل و گفت :اه بسه دیگه مسخره بازی در نیار و مثل یه ادم بشین سرجات نفس سکوت کرد  یونگی گفت :سکوت علامت رضایت و شروع به انجام کارش کرد بعد از مدتی تموم شد و نفس رفت و لباسش را پوشید و اومد بیرون همه ی دابل اس داشتن اماده میشدن که با دیدن نفس تعجب کردن اون کاملا یه ادم دیگه شده بود نفس یه دفعه نگاهش به هیونگ افتاد روشو اون ور کرد و گفت:چیش پسره ی منحرف این بار دومشه!!!! هیونگ با دیدن این رفتار نفس  عصبانی شد و بلند گفت:چقدر بده ادم اعتماد به نفس زیادی داشته باشه ها؟؟همه اعضا که دلشون از هیونگ پر بوده با خشم و تعجب بهش نگاه کردن هیون:تو دوباره حرف مفت زدی؟؟؟؟جونگی:وافعا که دیگه داری حالمون را بهم میزنی .کیو بالشتو محکم زد تو سر هیونگ نفس با دیدن این صحنه کلی خندید هیونگ رو به نفس:ضحرمار!!نفس:تو دلت یه دفعه یونگی گفت:تراخدابس کنین فعلا یه مسئله مهمه اونم اینه که حالا که من این همه زحمت کشیدم اون کفش خوشگله را برام میخرین؟؟؟هیون :نه دیگه پررو نشو !!!بونگی با قیافه ای مظلومانه:ای بابا من گناه دارم ها این همه زحمت کشیدم!!!کیو:ایقد حرف مفت نزن بلند شو اماده شو بریم >>>>>>>>>>بعد از مدتی همه اعضا اماده شدن و سوار ماشین شدن رفتن برای طبت اهنگ


تا قسمتی دیگر انیانگ



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, ساعت 17:51 بـ ه قـلمـ نفس خانوم



طراح : صـ♥ـدفــ